وبلاگی برای طرفداران مجموعه ی دیابلو

دیابلو داستانی است ساخته و پرداخته توسط بلیزارد که هم اکنون در دنیا بسیار محبوب و شناخته شده است. نبرد فرشتگان و شیاطین که به دنیای انسان ها راه می یابد. دیابلو قطعن گستردگی و عظمت وارکرفت را ندارد اما ژرفایش به همان نسبت بیشتر است و به مراتب پیچیده تر و رمزآلود تر از بسیاری داستان های حماسی است.

آنچه دیابلو را در میان آثار فانتزی برجسته میکند ترکیب بی نقص حماسه و وحشت است، دو ژانر فانتزی حماسی و وحشت با ظرافت تمام در این مجموعه بایکدیگر درآمیخته شدند.

این وبلاگ جهت آشنایی هر چه بیشتر فانتزی دوستان با دیابلو راه اندازی شده و امیدواریم در صورت استقبال گسترده، منجر به راه اندازی وبگاه طرفداران دیابلو شود.

بایگانی
پیوندهای روزانه
۲۳
مرداد

سلام به دوستان عزیز

امروز قصد دارم اولین تریلر سینمایی که برای دیابلو 3 منتشر شده رو تقدیم حضورتون کنم. 

مدت زمان این تریلر 2 دقیقه و 12 ثانیه هست و حجمش هم حدود 50 مگابایت.

کیفیتش هم بسیار بالا هست. امیدوارم که ازش لذت ببرین ... 



تریلر سینمایی دیابلو 3 (مدیافایر)


Password: diablo-fans.blog.ir

۰۷
مرداد

داستان بازی دیابلو 1 از اینجا شروع می شود. شهر تریسترم سال ها بعد توسط پادشاهی به نام لوریک به عنوان پایتخت انتخاب شد. راهب اعظمِ پادشاه که لازاروس نام داشت به تدریج به کلیسای متروک جذب شد؛ غافل از این که آنچه او را به این کلیسا جذب می کرد شیطان بود. دیابلو توانست لازاروس را تسخیر کند و او را وادار کرد تا سنگ روان را بشکند. پس از آزاد شدن روح دیابلو، لازاروس پسر پادشاه را به اعماق دخمه های زیر کلیسا برد تا روح شیطان در او حلول کند. پادشاه که تحت نفوذ شیطان دیوانه شده بود؛ بسیاری از مردم شهر را اعدام کرد و ارتش خود را به جنگ فرستاد. یکی از سرداران او پس از بازگشت از جنگ مجبور شد شاه دیوانه را بکشد؛ اما شاه لوریک آنچنان تحت تاثیر شیطان قرار گرفته بود که در مراسم خاکسپاری در قالب یک اسکلت زنده شد. لازاروس با فریب مردم، گروهی را تشکیل داد تا به طبقات پایین کلیسا بروند و پسر پادشاه را نجات دهند. آنجا موجودی شیطانی به نام قصاب انتظار آن ها را می کشید و همه مردم را قربانی کرد. تریسترم به شهری مصیبت زده تبدیل شد و دکارد کین – بازمانده یکی از جادوگران هورادریم – به تریسترم رفت تا قهرمانانی که می خواستند در برابر این شیطان ایستادگی کنند را راهنمایی کند. گیمر بازی را در نقش یکی از این سه قهرمان (جنگجو، جادوگر و کماندار) آغاز می کرد. قهرمانان ما در جستجوی لازاروس و دیابلو به اعماق دخمه های زیر کلیسا رفتند و سرانجام موفق شدند دیابلو را (که بدن شاهزاده جوان را تسخیر کرده بود و به شیطانی سرخ رنگ تبدیل شده بود) شکست دهند. روح دیابلو داخل سنگ روان اسیر شد؛ اما قهرمان ما فکر می کرد تنها راه اسیر نگاه داشتن دیابلو این است که آن را در وجود خود اسیر کند و با نیروی اراده اش آن را نگاه دارد. به همین دلیل سنگ روان را داخل سر خود فرستاد و این پایان نخستین بازی دیابلو و ماجرای غلبه انسان بر شیطان بود. اما آیا انسان واقعا بر شیطان غالب شده بود؟

 

داستان بازی دیابلو 2 کمی بعد از دیابلو 1 آغاز می شود. مردم تریسترم پس از بازگشت قهرمانان جشن بزرگی گرفتند و شادی کردند؛ اما قهرمان ما وضع عادی نداشت و از مردم فاصله می گرفت. تمام آنچه رخ داده بود بخش کوچکی از دسیسه دیابلو بود. دیابلو می دانست بدن شاهزاده برای نگاه داشتن او بسیار ضعیف است؛ از این رو قهرمانان قدرتمند و شجاع را به پیش خود کشاند و در نهایت ذهن مبارز را آنچنان آشفته کرد که سنگ روان را وارد بدن خود کرد و میزبان جدید و قدرتمندی برای شیطان شد. دو همراه دیگر او (کماندار و جادوگر) هم توسط شیطان تسخیر شدند. قهرمان ما سرانجام در برابر دیابلو تسلیم شد؛ ارتش جهنم بزرگترین حمله خود را به سنچوری آغاز کرد و حتی آنداریل و دوریل هم برای رهبری حمله جهنم به دنیای انسان ها به سنچوری آمدند. تریسترم بلافاصله توسط موجودات شیطانی نابود شد و در حالی که دیابلو همراه مردی به نام مریوس (که بدون دلیل قانع کننده او را دنبال می کرد) به سمت شرق (جایی که بیل و مفیستو زندانی بودند) حرکت کرد؛ ارتشی از شیاطین در مسیر او ظاهر شد. قهرمانان جدید ما که 5 نفر بودند (بربر، جادوگر، آمازون، نکرومنسر و پالادین) در پی آنها به راه افتادند. دیابلو پس از رسیدن به قبر تال راشا توانست با فریب دادن مریوس، بیل را آزاد کند و تیرا ال را به کمک دوریل اسیر کردند. تیرا ال که راه دیگری نمی دید، به مریوس گفت باید سنگ روان بیل را به دروازه جهنمی ببرد و آن را در سندان جهنمی نابود کند. اما 5 قهرمان ما دیرتر از آنچه تیرا ال انتظار داشت سر رسیدند و او را نجات دادند. آنها به سرعت به سمت جایی که مفیستو زندانی شده بود حرکت کردند؛ اما بسیار دیر شده بود. دیابلو به طور کامل به شکل شیطانی اش درآمده بود و با کمک دو برادرش، دروازه های جهنم را باز کرد تا به خانه اش برگردد اما مریوس که می ترسید به گفته تیرا ال عمل نکرد و گریخت. مفیستو باقی ماند تا در برابر گروه قهرمانان مبارزه کند. پس از این که قهرمانان مفیستو را شکست دادند، وارد جهنم شدند. اولین وظیفه آنان این بود که یکی از فرماندهان تیرا ال را که ایزوال (Izual) نام داشت و توسط نیروهای جهنمی در قالب یک شیطان اسیر شده بود، شکست دهند. پس از اینکه قهرمانان ما او را شکست دادند و روح او را آزاد کردند، ایزوال از بزرگترین راز دیابلو و دو برادرش پرده برداشت. او به قهرمانان گفت نه از روی اجبار، بلکه با اختیار خود به سه شیطان کمک کرده و به آنها یاد داده بود چگونه سنگ روان ها را آلوده کنند. تبعید تاریک از همان ابتدا توطئه مفیستو و دو برادرش برای تهاجم به سنچوری بود و تمام آنچه تا آن لحظه اتفاق افتاده بود، بخشی از یک دسیسه بزرگ بود که جهنم، بهشت و دنیای انسان ها را هدف قرار داده بود و قهرمانان و شیاطین و فرشتگان بدون اینکه از آن آگاه باشند، در اجرای آن همکاری کرده بودند. قهرمانان ما دیابلو را شکست دادند و سنگ روان مفیستو و دیابلو را در سندان جهنمی شکستند تا این دو شیطان را برای همیشه نابود کرده باشند. اما مریوس که در یک تیمارستان مخفی شده بود، سنگ روان بیل را نابود نکرد. بیل سرانجام توانست مریوس را پیدا کند و سنگ روانش را از او بگیرد.

 

داستان بسته الحاقی ارباب نابودی( Lord of Destructio ) با تهاجم گسترده ارتش جهنمی بیل به سرزمین انسان ها آغاز می شود. تال راشا یکی از معدود موجوداتی بود که مکان واقعی سنگ دنیا را می دانست. زمانی که بیل داخل بدن تال راشا بود، به مکان دقیق این سنگ عظیم پی برد. قهرمانان ما همراه با دو قهرمان جدید (دروید و اساسین) بیل را تعقیب کردند؛ اما بیل قبل از آنها به سنگ دنیا رسید و آن را طلسم کرد تا نیروهای شیطانی در دنیا گسترش پیدا کنند. پس از این که قهرمانان ما بیل را شکست دادند، تیرا ال که ظاهراً راه دیگری نداشت سنگ دنیا را نابود کرد. وقتی سنگ دنیا منهدم شد کوهی که در آن قرار گرفته بود را نابود کرد؛ به تعداد بی شماری قطعه ریز تبدیل شد و ارتش بیل که در اطراف آن مستقر شده بود را از بین برد.

داستان دیابلو 3 حدود 20 سال پس از رویارویی سرنوشت ساز قهرمانان ما با بیل آغاز می شود. تیرا ال – فرشته ی مرموز – ناپدید شده و دنیا تقریباً به آرامش رسیده است. اما دکارد کین برای پی بردن به راز دسیسه بزرگ، به جایی که اولین تهاجم جهنم به زمین شروع شد – کلیسای مخروبه تریسترم – می رود. در حالی که آزمودن ارتشی بزرگ را برای تهاجم به سرزمین انسان ها تدارک می بیند، شهابی شوم بر بالای تریسترم ظاهر می شود، به کلیسا برخورد می کند و کین را همراه خود به اعماق کلیسا – جایی که زمانی شیطان برای اولین بار ظهور کرد – فرو می برد. دختری به نام لیا که کین پس از ماجراهای دیابلو 2 به فرزند خواندگی گرفته است، اکنون تنها مانده و باید از راز سنگ روانِ سیاه که آزمودن به دنبال آن می گردد، پرده بردارد.

راز توطئه باستانی سه برادر چیست؟ سنگ روان سیاه رنگ به چه شیطانی تعلق دارد؟ آیا دیابلو دوباره ظهور خواهد کرد؟ و آیا تیرا ال – فرشته مرموز – نقشه دیگری در سر دارد؟

سوالات زیادی درباره سومین بازگشت شیطان مطرح است؛ اما یک چیز قطعی این است: دیابلو 3 پایانی عظیم برای سری بازی های دیابلو است. آنچنان عظیم که آسمان ها را خواهد لرزاند!

 

  • مسعود الهامی
۰۷
مرداد

داستان دیابلو مدت ها پیش از اینکه شیطانی به نام دیابلو وجود داشته باشد و حتی قبل از آنکه دنیا پدید آید، شروع می شود. افسانه ها می گویند پیش از این که دنیاها به وجود بیایند، موجودی به نام آنو (Anu) وجود داشت. یک مروارید کامل و بی نقص که همه چیز بود: سیمایی از تمام خوبی ها و بدی ها، تاریکی و روشنایی، زندگی و مرگ.

آنو کامل بود؛ اما عاری از کاستی نبود. او تصمیم گرفت نقص ها و بدی ها را از خود دور کند و تمام نقاط منفی و ضعف اش را از خود بیرون راند تا بی نقص شود. اما این اشتباه بزرگی بود که هزینه ی سنگینی را به او تحمیل کرد.

کاستی ها، تاریکی ها و بدی هایی که آنو از خود دور کرد، جمع شدند تا به موجودی که نماد کامل و مطلق شرارت و تاریکی بود تبدیل شوند و به این ترتیب قهرمان شر و تاریکی پدید آمد: اژدهای هفت سر قدرتمندی به نام تاتامت (Thatamet).

این دو هزاران سال درون مروارید با هم مبارزه کردند: مبارزه ای که در ظاهر نبرد نهایی میان خیر مطلق و شر مطلق بود، اما در پایان به نابودی هر دو منجر شد. با نابودی آن دو، جهان و هر آنچه در آن است به وجود آمد. آنو به طاق شیشه ای تبدیل شد و از آن بهشت و هر چه در آن است به وجود آمد. تاتامت به دنیای تاریکی و جهنم تبدیل شد و از 7 سر آن، 7 شیطان بزرگ به وجود آمدند.

سه سر اصلی به سه شیطان اعظم مفیستو، بیل و دیابلو تبدیل شد و چهار سر دیگر به چهار شیطان کوچک­تر آزمودن، بلیال، آنداریل و دوریل.

در میان این دو دنیا، پاندمونیوم (Pandemonium) پدید آمد: جایی که سال ها محل درگیری نیروهای بهشت و جهنم بر سر تصرف سنگ دنیا (WorldStone) (مشهور به چشم آنو) بود؛ سنگ جادویی عظیم و قدرتمندی که می توانست دنیاهای جدید به وجود بیاورد. یکی از فرشتگان به نام ایناریوس که از جنگ بی پایان خسته شده بود، همراه با چند فرشته دیگر از بهشت خارج شد تا با استفاده از سنگ دنیا، دنیایی جدید و به دور از درگیری خلق کند. او همراه با شیاطینی که دیدگاهی مشابه داشتند و توسط لیلیث (دختر مفیستو) هدایت می شدند دنیای جدید به نام سنچوری (Sanctuary) (پناهگاه) را بنا کرد. ایناریوس، لیلیث و بسیاری از شیاطین و فرشتگان دیگر عاشق هم شدند و حاصل عشق آنها فرزندانی بود به نام نفالم (Nephalem). نژاد قدرتمند جدیدی که نه فرشته بود و نه شیطان. بلکه ویژگی ها و توانایی های همه را یکجا داشت و همان انسان بود.


ایناریوس و لیلیث



نفالم ها


ایناریوس که از توانایی های این نژاد ترسیده بود ابتدا می خواست آنها را نابود کند؛ اما پس از درگیری با لیلیث او را به «عدم» تبعید کرد و سنگ دنیا را جادو کرد تا هم دنیای سنچوری و ساکنان آن را از بهشت و جهنم مخفی نگاه دارد و هم قدرت نژاد جدید را محدود کند و با هر نسل، توانایی های آنها را کمتر و کمتر کند تا تهدیدی برای بهشت و جهنم نباشد. هزاران سال بعد لیلیث از «عدم» رهایی یافت و سنگ دنیا را جادو کرد تا قدرت های انسان ها را به آنها بازگرداند لیلیث قهرمان قدرتمندی به نام اولدیسین (Uldyssian) را فریب داد تا بر علیه بهشت و جهنم جنگ کند. در حالی که نیروهای بهشت برای نابودی انسان ها وارد سنچوری شده بودند، اولدیسین فهمید شورشی که بر پا کرده باعث نابودی نسل انسان خواهد شد. او در آخرین لحظه خود را فدا کرد تا فرشتگان و شیاطین را از دنیای انسان ها بیرون بفرستد و هم نوعانش را نجات دهد. این عمل شجاعانه باعث شد که فرشتگان از تصمیم خود برای نابودی انسان منصرف شوند و با جهنم توافق کردند سرنوشت نسل بشر را بر عهده خودشان قرار دهند تا روزی سرانجام بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنند. ایناریوس هم به مفیستو تحویل داده شد تا در اعماق جهنم تا ابد شکنجه شود.


اولدیسین


شیاطین کوچکتر مثل آزمودن و بلیال و بقیه شیاطین جهنم این صلح را نپذیرفتند؛ شورش کردند و سه شیطان اعظم را پس از یک نبرد بسیار سخت و طولانی به سنچوری تبعید کردند. (بعدها می فهمیم این تبعید که تبعید تاریک (Dark Exile) نامیده می شود، بخشی از یک توطئه ی بزرگ بود). سه شیطان بزرگ با اینکه ضعیف شده بودند اما همچنان وحشت، نفرت و نابودی را در میان انسان ها رواج دادند و روح انسان ها را آلوده کردند. یکی از فرشتگان بزرگ به نام تیرا ال (Tyrael) سه قطعه سنگ از سنگ دنیا جدا کرد و با آن سه سنگ روان (Soulston) درست کرد تا روح شیاطین را در آن زندانی کنند و چون خود نمی خواست مستقیمآ در مبارزه بین انسان ها و شیاطین درگیر شود، گروه زبده ای از انسان ها به نام هورادریم (Horadrim) را آموزش داد تا سه شیطان را گرفته و روح آن ها را در سنگ ها اسیر کنند. مفیستو قبل از همه اسیر شد؛ سنگ روان بیل هنگام اسارت ترک برداشت و رهبر هورادریم به نام تال راشا خود را فدا کرد تا سنگ روان او را درون قلبش نگه داری کند و از خروجش جلوگیری کند. اما بیل به سرعت وجود او را تسخیر کرد و به هر آنچه او می دانست پی برد. دیابلو هم پس از اسارت در اعماق قبرها و هزارتوهای چند طبقه دفن شد؛ یک کلیسا روی آن ساخته شد و بعدها شهری به نام تریسترم در اطراف آن بنا گردید.


سنگ روان سیاه

۰۵
مرداد

با مرگ آنو و تاتامت، جهان، بهشت و جهنم آفریده شدند. از هر کدام از هفت سر تاتامت، یکی از اهریمنان بزرگ به وجود آمدند. از سه سر قدرتمند تر، سه اهریمن اصلی و از چهار سر ضعیف تر، چهار اهریمن فرودست.

همچنین از آنو، طاق کریستال به وجود آمد و طاق کریستال خالق تمام ایزدان است. ایزدان در بهشت برین زندگی می کنند و توسط شورای ایزدان که همیشه از پنج مه ایزد تشکیل می شود، رهبری می شوند.


اهریمنان اصلی


متشکل از سه برادر، که بر جهنم سوزان فرمانروایی می کنند.


مفیستو، ارباب نفرت:

بزرگترین برادر، پدر لوسیون و لیلیث. بی شک داناترین و باهوش ترین اهریمن است، هرچند که از نظر فیزیکی ضعیف ترین برادر محسوب می شود.


بایل، ارباب نابودی: برادر وسط. بیشتر از دو برادر دیگرش به جنگ ابدی بین نیروهای بهشت برین و جهنم سوزان علاقه دارد. شاید به دلیل موقعیت های فراوانی که برای نابودی در اختیارش قرار می گیرد.


دیابلو، ارباب وحشت: جوان ترین برادر. پدر لیا و مهم ترین اهریمن. پیروز نشدن شیاطین در پنجمین جنگ دروازه الماس، به خاطر طمع او برای فرمانروایی بر تمام جهنم بود.




اهریمنان فرودست


آنداریل (بانوی اندوه / ملکه اهریمن): خواهر دوقلوی دوریل. توسط دیابلو برای محافظت از صومعه خائن فرستاده شد. به خاطر نخستین اهریمن مونث بودن، قابل توجه است. لقب دوم او هم، به همین مساله اشاره دارد.



دوریل (ارباب درد / پادشاه حشره): با اینکه در تبعید تاریک شرکت داشت، دوباره برای سه برادر کار می کند. برای محافظت از تالار "تال راشا" فرستاده شد. لقب دومش کنایه ای به وضعیت و ظاهرش به شکل پادشاهی در میان گونه ای حشره مانند است.



بلیال (ارباب دروغ / ارباب فریب): یکی از رهبران توطئه علیه سه برادر، و زیردست سابق مفیستو. به نحوی توانست کالدیوم و امپراطورش را تحت فرمان خود در آورد. قدرت های او چنان عظیم اند که همه را فریب می دهد تا تصور کنند شکست ناپذیر است.



آزمودان (ارباب گناه / فرمانده فساد ها): یکی از رهبران توطئه علیه سه برادر. برادر و رقیب بلیال. بزرگترین طراح تاکتیک های نظامی در جهنم سوزان است، هرچند که خودبینی و غرورش در نبرد قلعه باستیون و دره آریات باعث شکستش شد. او آخرین اهریمن بزرگی بود که به درون سنگ روان سیاه مکیده شد.




شورای ایزدان


از پنج مه ایزد تشکیل می شود، و هر کدام نماینده یکی از صفات آنو، خالق بزرگ هستند.


آریل: مه ایزد امید. محبوب ترین ایزد در تمام بهشت های برین است و نغمه های شیرین بهشت را رهبری می کند.



ایمپریوس: مه ایزد شجاعت. در حقیقت رهبر شورای ایزدان است. در نبرد های بسیاری باعث پیروزی ایزدان بر لژیون اهریمن ها شده است، اما غرور و بی ملاحظگی اش، معمولا برایش گران تمام می شود.



ایثریل: مه ایزد سرنوشت. تاریخ شناس شورای ایزدان است و تالوس آر، طومار سرنوشت را در دست دارد. لباسی خاکستری رنگ به تن می کند و ظاهرش به جنسیت خاصی اشاره ندارد، هرچند که در گفت و گو ها معمولا مذکر خطاب می شود.



مالثیل: مه ایزد خردمندی. عضو سابق و رهبر سابق شورای ایزدان. زمانی مه ایزد خردمندی بود و حالا ایزد مرگ است. بعد از ناپدید شدن سنگ جهان، از شورای ایزدان و بهشت برین کناره گرفت و تبدیل به ایزد مرگ شد و با به وجود آوردن ریپر ها، تصمیم گرفت تمام انسان ها را نابود کند و نبرد ابدی را پایان دهد.



تیریل: نخست مه ایزد عدالت و سپس سیمای خرد. تیریل مه ایزدی بود که تبدیل به انسانی فانی شد و یگانه مدافع پناهگاه است. او بود که هورادریم را به وجود آورد.


  • بهداد احمدی
۳۰
تیر


تاتامت (اهریمن بزرگ)

عناوین: اژدها، اهریمن بزرگ، جانور

جنسیت: مذکر

خویشاوندی: خودش

وابستگی: آنو (خالق)

وضعیت: از میان رفته

حضورها: دیابلو 3 (تنها اشاره شده است)، کتاب کین


"آن موجود حاصل جمع تمام هفت شیطانی است که در یک بدن جای داشتند. افسانه ای باستانی از اژدهایی عظیم الجثه به نام تاتامت که تجسم اصلی پلیدی ها بود، وجود دارد که تنها برای عده ای اندک شناخته شده است. افسانه می گوید که او در طول نبردی حماسی با آنو تکه تکه شد که در پی آن قلمروهای جهنم سوزان از بقایایش به وجود آمد."

- توصیف تیرااِل (فرشته ی عدالت) از تاتامت


تاتامت دومین موجودی بود که در طی آفرینش به وجود آمد. او که همتای آنو بود، آفرینش و مرگش به پیدایش قلمروهای جهنم سوزان منجر شد.



  • مسعود الهامی
۳۰
تیر



آنو (خالق بزرگ)


عناوین: یگانه، جنگجوی الماس

جنسیت: بدون جنسیت (تجسم شخصیتی مذکر)

نژاد: ایزد

وضعیت: از میان رفته

حضورها: دیابلو 3 (تنها اشاره شده است)، کتاب کین، کتاب طراحی های دیابلو 3


«درست همانگونه که تاتامت نهایت پلیدی بود، آنو نهایت خوبی و پاکی بود. بعضی گفته اند طاق کریستالی تنها چیزی است که از این جنگجوی بزرگ باقی مانده است.»


- تیرااِل در حال توصیف آنو


آنو بر طبق افسانه، اولین موجود در آفرینش است. او بود که با اهریمن بزرگ «تاتامت» جنگید، نزاع شان منجر به مرگ هر دو و همچنین باعث به وجود آمدن بهشت و جهنم، فرشتگان و شیاطین شد.